![]() |
![]() |
|
معاون آموزشی ( چهارشنبه 89/10/8 :: ساعت 12:4 صبح)
بچه آهوان از تشنگی لبهاشان خشکیده بود.برکه نزدیکشان بخاطر خشکسالی بی آب بود. وآهو بچه ها مدتی است که آب ننوشیده اندوآهوی مادر شرمنده بچه هایش، بچه ها به مادر می گویند دعا کن که باران بیاید و مادر به نزد موسی میرود وخواهش میکند که از خدا بخواهد که باران بیاید
<** ادامه مطلب... **> موسی میرود که از خدا بپرسد که کی باران میبارد وآهو به فرزندانش گفته است که اگر موسی خبر آمدن باران را داد من خوشحال و شادان به هوا میپرم ونزدتان می آیم
|